فریاد از مرغ قدقدا
بازهم صف وصف قدقدا
رانت وبزن وببر قدقدا
بیشتر نمی تونم بگم قدقدا
فریاد از مرغ قدقدا
بازهم صف وصف قدقدا
رانت وبزن وببر قدقدا
بیشتر نمی تونم بگم قدقدا
کسی دستنوشته ام رو نخوند.خودم هم نخوندم ،آخه من مشهور نیستم
کسی شعرم ر نخونداما خودم زمزمه کردم
کسی داستانم رانخوند چون داستان زندگیم بود ،اما خودم با تنهائیم اونرو لحظه به لحظه تجربه کردم
دیگه نخواهم خوند ،چون آوازم رو کسی دوست نداره
آخه مگر کلاغها چه گناهی کردن
آوازشون دوست داشتنیه ،بخدا دوست داشتنیه
سرزمین کلاغها ،سرزمین مردمان گمنام
اونهایی که می یان ومی رن اما کسی ......
از پشت پنجره
درختی شاخه هایش را
روی صورتم لوس می کند
باد بهاری
گلهای زیبا
باعغچه ای آن دورتر
آخ که چه این پنجره چقدر زیباست
من وتو یک لحظه
اینجا،آنجا
ماندن یا رفتن
بودن یا نبودن
من وتو یک لحظه
فضولی
یه فرشته فضولیش گرفت بفهمه شیطون چیکار کرده اخراجش کردن
رفت تو قسمت پرونده های راکد
هرچی گشت پرونده شیطون رو پیدا نکرد
رفت به مأمور بایگانی رشوه داد تا ته وتو قضیه رو دربیاره
مأمور بایگانی بهش گفت خانوم شما خبرنگارید؟
گفت: نه
پلیسید؟
نه
بازپرسید؟
نه
قاضی پرونده شیطون هستید؟
نه
نکنه کلک شیطون درخواست استیناف داده به ماچیزی نگفته؟ها
فرشته فهمید که شیطون با مأمور بایگانی سروسری داشته و پرونده ها پولی شده
این مأمور بایگانی هم بازنشسته شد
فرشته هم بخاطر فضولی به بیست هزار سال کار اجباری برا شیطون متهم شد.
بازنشستگی خانوم مارپل
بعد از اینکه هابیل کشته شد، بچه هایش علیه قابیل شکایت کردند.چون پرونده مستندات محکمی علیه قابیل نداشت مختومه اعلام شد.
فرزندان هابیل تصمیم گرفتند خود قانون راپیاده کنند. پیش پدربزرگ خود آدم رفتند.آدم گفت بچه ها آدم باشید و به قانون احترام بگذارید. بچه های هابیل گفتند پدر ماکشته شده است و قانون نتوانسته است قابیل را مجازات کند.آدم باز فرزندان را به احترام به قانون دعوت کرد ولی نپذیرفتند.پس آدم برخلاف میل باطنی برای ایجاد آرامش ،به فرزندان هابیل پیشنهاد داد تا به هزینه آدم کارآگاه خصوصی استخدام کنند.
بالآخره شرلوک هولمز برای این کار انتخاب شد تا با همکاری خانوم مارپل این پرونده را به سرانجام برسانند.
هردو مشغول تحقیق شدند. بچه های قابیل مخفیانه خانم مارپل را سر به نیست کردند. به شرلوک هولمز هم پیشنهاد بازی در یک سریال جدید دادند.
سالها گذشت. بالآخره بچه های هابیل با عموزاده های ثروتمند خود وصلت کردند. قائله به خوشی ختم شد. خانوم هولمز از آن دنیا دنبال پرونده را گرفت.
مأموران برزخ قضیه را فهمیدند وبه همین خاطر اورا به هزار سال کار اجباری در خانه قابیل به خاطر فضولی در کاردیگران محکوم کردند.
سه چهارسال دیگر خانم مارپل بازنشست می شود
فکر می کردم ، فارسی حرف می زنم ، بعدها فهمیدم زبونم یه زبون خاصه ، شایدم مشتق از زبون فارسی ، اما خوب میدونم زبونم رو هیچکس نمی فهمه ، حتی خودم
عباس نعمت الهی
تعداد صفحات : 3